ایول ..

سلام فکر نکنید من اینجارو یادم رفته هااا .. ولی یه جورایی حس نوشتنم پریده .. اقا من می خوام عشقمو بهتون معرفی کنم .. الان نمی گما بعدا می گم ... هیچ راهنمایی هم نمی کنم حدس بزنین ..
منتظرما .. باید حتما بگین که حدس می زنید کیه !!
بعدشم از کسایی که ناراحت شدن معذرت می خوام .. ولی خدایی اگه دو کلمه حرف حق تا حالا تو این بلاگ نوشته شده باشه همون اپدیت قبل بوده !!!!!!!‌
پوپا خیلی باهام حرف زد .. برا همین من نمی رم می خوام عوض بشم .. می خوام یکی دیگه بشم می خوام زندگی کنم .. این حق منه .. دوست دارم باشم و لذت ببرم .. مرسی پویا ..
ولی باید قول بدین که من نرفتم بهم نَگین بچهم یا بگین ترسیدم ... یا هر چیز دیگه ولی در عوض اگه دوباره از این حرفا زدم .. هر چی دوست دارین بهم بگین .. !!!! ...
خب من عید رو از الان ( پیشاپیش ) بهتون تبریک می گم .. امیدوارم سال خوبی در کنار هر کی که دوسش دارین داشته باشین .. !! ..
ایول امروز چهارشنبه سوریه .. !! .. ما اول میریم سعادت اباد بعد از اونجا می ریم جردن .. بعدشم شب منو می تونید تو کلانتری پیدا کنید !! نه من بچه مثبتم اصلا منو کلانتری .. جور در نمی اییم !! ولی خودایی امسال بد جوری گیرن .. کی به کیه .. بی خیال ..
راستی پویا به تو هم خوش بگذره .. خودت می دونی چی می گم !!! فعلا

مرگ از فراز عشق، عشق از فراز قلب، قلب از فراز پوچ !

سلام من نگین نیستم ولی شما می دونید کیم من
ببخشید اومدم دارم ور می زنم
من نه اینجا رو هک کردم نه چیز دیگه ای
می خوام دو کلمه حرف بزنم
واسه همتون متاسفم
هم واسه تو که اومدی گفتی:
اگه خودکشی گناه نبود من خیلی وقت پیش این کار رو کرده بودم.
هم واسه تو که میگی:
برای تو آرزوی مرگ سخت میکنم...
چون مرگ از یاد میره....ولی سختیش همیشه به یاد میمونه...
به سرمه هیچی نمیگم میدونیم از روی بچه گیه !
نمی دونم با این نظرات میخواین بگین خسته این...عاشقین...خدا رو دوست دارید...نمی دونم...از عشق دیوونه این...یا چیز دیگه ای...مثلا اینو ببینین:
...ولی منم یه خواهش دارم اولا سلاممو به اون بالایی ها‌ ( خدا ) برسون بعد بهش بگو [...] گفت : دلم می خواد خدا بودم از این عالم جدا بودم...
 انگار تازه حرف زدن یاد گرفته...
اینجا نیاین نظر بدید مثلا به من فحش بدید...من سنم خیلی از شماها بیشتره...اگر هم فکر میکنید پویا ام که نیستم...اون این کارا رو نمی کنه
یکی اینجا میخواد خودشو قالب کنه...یکی میگه دوست ندارم نصیحت کنم...انگار من یه دونه باشم بگم نمی خوام میوه بدم
یکی میاد شعر میگه...یکی مثل پویا تظاهر به تهدید میکنه:
باشه خودکشی کن ولی من دیگه هیچ وقت نوشته های یه آدم روانی که هیچ چیز واسش همه نیست رو نمی خونم...آره...رفتم تو خواب خرگوشی...دوست ندارم با این کارات خودمو اذیت کنم...دوست ندارم بیام اینجا یا اینکه تو مسنجر ببینم که نوشتی فقط تا عید زنده ای...پس منم دیگه نمیام...نه تو مسنجر نه اینجا...تو داری با خودت بازی می کنی...می فهمی ؟
ای کاش می فهمیدی...
خلاصه اینکه واقعا واستون متاسفم که این حرف نگین هر چند واقعی یا ناواقعی براتون ارزش تمرین ادبیات رو داره...
یکی اینجا نوشته بود:
خودکشی آخرین راه نیست اولین راه برای آدمای ترسو هست
آره...کار ترسو هاست...نگین ترسیده...از خودش...از آدمای اطرافش که با حرفاش یادِ داستانای عاشقی، یادِ دوست دارم های کاذب میفتن...
می دونم...همتون بدتون میاد...از حقیقت خودتون...اگه نگین با من رودرواسی نداشت ممکن بود پاک کنه این پست رو
ولی...شما پُرش میکنید...میای اینجا می نویسی رفتی سلام برسون به خدا...یا خوکشی گناهه...
بعد شب وقتی لای پتوی گل گلی مامان دوزت از سایه ی خودت می ترسی احساس عارف بودن بهت دست میده...میگی ایول با این طرز فکر...خودت خورد شدی آخه...
خودکشی گناهه...تو آدم پاکیی؟ آره خدا بچه هارو می بخشه!
ولی نه این جوری کاذب...
من دیگه حرفی ندارم...یکم به خودمون بیایم...آدم بودن سخت نیست...انسان بودن سخته...

آخر چگونه گل، خس و خاشاک میشود
                    آخر چگونه این همه رویای نو نهال
                                        نگشوده گل هنوز
                                                            ننشسته در بهار
                                        می پژمرد به جان من و خاک میشود
                    در من چه وعده هاست
در من چه هِجرهاست
                    در من چه دستها به دعا مانده روز و شب
                                        اینها چه میشود


خدا حافظ

i dont stop loveing you

نمی تونم دوست نداشته باشم .. هر چی سعی می کنم نمی شه .. ولی تا اخرین لحظه سعمو می کنم ... سعی می کنم دوست نداشته باشم چون دیگه دوسم نداری ... یه زمانی خیلی دوسم داشتی چی شد عشقت یادت رفت .. هر چند دیگه هیچی مهم نیست .. هنوزم همه چیزم تویی .. هنوزم هر چی دارم تویی ..  قلبمو می شکافم برات .. دلت بخواد دلت نخواد .. عشقمو می ریزم به پات دلت بخواد دلت نخواد ..
باور کن من هنوز دوست دارم ولی نمی دونم تو چرا اینجوری می کنی .. اصلا اشکالی نداره .. با اینم می سازم .. اصلا می دونی چیه ادم کاری که بخواد انجام میده نیازی به گفتن نداره .. من می خوام خودکشی کنم .. خب می کنم .. ولی دیگه نمی گم .. تا اخرین لحظه می نویسم .. اگه ناراحت نمیشی بدون خدافظی هم میرم ..
پس دیگه فکرشو نکن ..
ممنون از همتون که اینقد به من امید میدین بهم می گین این کارو نکن .. ولی به خدا من خودمو لوس نمی کنم تا همه به پام بیفتن و بگن این کارو نکن ... خواهش هم می کنم که اصلا این بحث رو فراموش کنید ..
          یه روزی میرم که دیگه هیچی تو دنیا نباشه
            یه روزی میرم که دیگه عاشقی تو رویاهام نباشه

شاعرم که شدم  !! قرار شده با پروین اعتصامی کَل بندازیم !!  من نمی دونم اخه شماها چتونه من خودم عین خیالم هم نیست اونوقت شماها چرا اینقد جوش می زنین !!!! 
                           
                           

سلام .. ببخشید که بهتون سر نزدم .. واقعا معذرت می خوام .. امروز تولد یکی از دوستام بود رفته بودیم گلستان تو شهرک غرب .. خوش گذشت .. خیلی ناز شده بود .. من براش یه عطر خریده بودم .. مثل خودم بوی سرد و دوست داره برا همین انتخاب راحت بود !!
رفتیم و اولا یه کم صبر کردیم تا بچه ها اومدن دم در مثل ضایع ها !! بعد که اومدن راه افتادیم ول گردی .. بعد رفتیم تو یه کافی شاب نشستیم .. بعد یه فکر توپ به سرم زد .. بچه هارو شیر کردیم رفتیم گیم نت ( game net ) .. خلاصه خیلی کیف داد .. بعدشم برگشتیم و شام خوردیم .. ‌اومدیم از گلستان بیرون و بعد هر کدوم اومدیم طرف خونه .. تقریبا ۱ ساعت پیش اومدم خونه .. چهار ساعت هم جواب مامانم رو پس دادم که تا حالا کجا بودم !! خیلی توپ بود ..

مرسی از همتون که اینقد تحویل گرفتین .. ولی تصمیم من کاملا جدیه .. من بعد از عید خودکشی می کنم شایدم تو عید !! حالا دیگه با خیال راحت به زندگیتون ادامه بدید .. مخصوصا بعضیا .. خودش می دونه !! از همتون ممنونم من الان شدید خستم ولی فردا یه اپدیت درست و حسابی می کنم  .. فعلا