دوباره من دوباره تو دوباره عشق دوباره ما
دو هم نفس دو هم زبون دو هم سفر دو هم صدا
دلم گرفت ای هم نفس پرم شکست تو این قفس
تو این غبار تو این سکوت چه بی صدا نفس نفس
از این نا مهربونی ها دارم از غصه می میرم
رفیق روز تنهاییم یه روز دستات و می گیرم
تو این شب گریه می تونی پناه حق حقم باشی
تو ای همراز و هم خونه چی میشه عاشقم باشی
تو ای پایان تنهایی پناه اخر من باش
تو این شب مرگی پاییز بهار باور من باش
بزار تا مشرق چشمات شبم روشن ترین باشه
می خوام ائینه خونه با چشات همنشین باشه
اینو تقدیم می کنم به هر چی عاشقه که مثل من هیچ وقت نمی تونن افتابی شدن دلاشونو ببینن ......هیچ وقت اروم نداشتن همیشه یا چشماشون بارونی بوده یا دلاشون .....به امید افتابی بودن دلها و چشمای همتون....