آخه اینم شده زندگی همش یا میرم تو اتاقم سر میزم پا هامو میندازم رو هم میگذارم رو میز مدل آریکایا کتاب مو میگیرم دستمو.....(تو اون موقه قفط یه سیگار کمه

)
یا آهنگ گوش مدم(آوریل پینک امینم شکیرا .....

)
یا میشینم فیلم نگاه می کنم (امریکن پایی انیمالز ترافیک خیلی توپن!!

)
حالا اصلا نمی تونم خوشحالی رو به خودم را بدم اون وقتا که بچه بودم از یه چیز کوچیک هم خوشحال می شدم مثلا از این که مامانم بره بیرون و من کفش هاشو بپوزم خودمو آرایش کنم جلو آیینه بشینم و ... (یه بار لاک رو به جا رژگونه زدم به گونه هام پاکم که نمیشد صبر کردم مامانم بیاد سرم داد بزنه

)
زندگی دیگه ................