هرجا چشم می رود اب است
از افق تا افق همه دریا ست
آب آیینه ای است پهناور
صورت آسمان در آن پیداست
خنده ی گرم و روشن خورشید
بر تن سرد دریا می ریزد
موج ازپشت موج می آید
موج در پیش موج می خیزد
می کشد آب دامنش را نرم
بر تن پاک ماسه های کبود .
می برد لذت از نوازش آب
ساحل بی خیال خواب آلود
دست دریا به گردن خشکی
سینه ریز صدف می آویزد .
شاخه ی موج بر تن ساحل
از کف خود شکوفه می ریزد .
می شوم شاد و می زنم غوطه
مثل ماهی میان آب زلال
آسمان دلگشاد و دریا رام
زندگی مهربان و من خوشحال .
یادش به خیر من عاشق این شعر بودم تو کلاس اول می خوندیم هیچ وقت یادم نمی ره معلممون گفت که نمی خواد این شعرو حفظ کنید من انقد گفتم تا رازی شد حفظش کنم نمی دونم چرا ولی حس غریبی به این شعر دارم ......
آره قشنگه ....
[img]http://smilies.sofrayt.com/%5E/_950/bath.gif[/img]
خوش باشی
چه شعره نازی :x ... مخصوصا اخراش خیلی قشنگه :) ماهی بودنم عالمی داره ها!
منم عاشق اون شعر هستم
مرسی که اومدی
بازم میام پیشت
و به عظمت آبی سوگند و به حرمتِ سپید که عشق سرخ ترینواژه سیاه پوشی است که من می شناسم .
لذّتِ سپید آغوش آرام و آبی دریا حس عشقی سرخ رنگ را باز در جایی جایی وجودم جاری کرد.... سبز باشی و زلال ... راستی کاش میشد کمی پر رنگ تر بنویسی ما آدم هاشاید چشم ها من به رنگ ها ی تیر عادت کرده است سری هم به آینه دم من می زنی؟؟
منم دلم دریا می خواد :(
بد جوری هواش زده به سرم دارم دیوونه می شم
سلام....متنت و شعرهات خیلی زیباست...موفق باشی
سلام ممنون به نظر شما اینجوری