-
eny where......
دوشنبه 19 آبانماه سال 1382 13:34
eny where i am never mind sky is mine windows , mined, atmospher , love. earth is mine what is important if some times loneliness mushroom is grow هر کجا هستم باشم اسمان مال من است پنجره . فکر. هوا. عشق . زمین . مال من است چه اهمیت دارد گاه اگر می رویند قارچ های غربت ..... دلم می خواست دنیا مال من بود دلم می خواست...
-
سفر روی اب....
شنبه 17 آبانماه سال 1382 15:43
تعجب در نگاهی که عشقی در رهایی به اون پیوسته گردید چون اه بی وفایی از همون اول دلم نمی خواست یه پرنده بودم که با هر کس هر چیز همسفر می شدم می رفتم تا دریا بتونه منو با خودش ببره می رفتم با موجا همسفر می شدم همسفر دریا شدن چه کیفی داره خیلی قشنگه خیلی خیلی ... با اون همسفر شدن با عشق پر زدن فکرشو بکون مثل یه عاشق که با...
-
خسته....
جمعه 16 آبانماه سال 1382 16:33
خسته ام از دنیا از تک تک ستاره ها خسته ام از زمین از این عشق اتشین خسته ام خودم از این دل بیگناه از افتاب عاشق که می تابد بر شما خسته ام از همه تمام دنیایی ها تو بگو که این دل کی میشه پر از رها خسته ام خسته تشنه ام تشنه تشنه یه عشق دنیایی تشنه یه افتاب خدایی بالهای شکستم غم های دل بستم دنیای نیازم حرفای پر رازم یک...
-
یعنی چی....
چهارشنبه 14 آبانماه سال 1382 20:18
یعنی چی ... نمی دونم یعنی چی نمی دونم مرگ یعنی چی نمی دونم زندگی چیه نمی دونم کیم چرا می خوام بمیرم چرا اصلا زندگی می کنم هزار تا چرای دیگه جوابای هیچ کدومو نمی دونم نمی دونم.... زندگی چیست؟ زندگی یعنی مرگ یعنی یه طلوع برای یه غروب یعنی یه عشق/ یه عاشق/ یه معشوق با هدف راه رفتن حرف زدن قدم های اروم قدم های تیز یعنی یه...
-
فقط به خاطر....
دوشنبه 12 آبانماه سال 1382 19:44
فقط به خاطر تو من با یه اشاره درد این دلارو میدم به نور تازه فقط از تو زندم تا وقتی از همیشه فقط به خاطر تو درد دل وا میشه نمی دونم این دلو چه جوری رازی کنم که بدون قصه بمونه از تو تازه وقتی این عشق خسته توی قلبم تو بسته دیگه جایی ندارم برای دردو قصه نمی دونم چرا و نمی دونم چه جوری ولی می خوام بمونم تا ابد ان جوری...
-
نمی دونم......
جمعه 9 آبانماه سال 1382 18:41
من نمیدونم کیم چون خودمو گم کردم چون دیگه خودم نیستم چون گم شدم از همه بدم مییاد نمیدونم چمه دیوونه شدم نمیدونم چرا نمیدونم تو این دنیا به کی اعتماد کنم سرم داره از درد میترکه دلم می خواد جیغ بکشم ولی نمیشه... من از این حرف متنفرم ولی نمیدونم که چرا انقد تو خودمم ؟ من از حرف(نمیدونم) بدم میاد ولی خودم هیچی نمیدونم...
-
نمیخوام چیزی.....
پنجشنبه 8 آبانماه سال 1382 19:36
نمی خوام چیزی بگیم نمی خوام چیزی بشنوم نمی خوام بهم نظر بدین همتون تنهام گذاشتید همتون منو توی قصه هام و دردام ول کردید دیگه نمی خوام اون ادم گذشته باشم ولی نمی تونم دیگه نمی خوام با کسی حرف بزنم حتی یک کلمه هیچی.... منو تنها گذاشتید منو زندانی کردید زندانی یه دنیای کثیف دنیایی پر از درد پر از اشغال پر از وحشت پر از...
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 6 آبانماه سال 1382 18:19
ما شمال بودیم تو راه با پسرخالم کلی حال کردیم کیف داد تقریبا وسط راه من خوابم برد تا خود شمال خوابیدم چه کیفی داشت یه خواب اروم بدون فکر روی شونه های گرمی که ÷ر از عشق بود وقتی رسید یم پسر خالم اروم صدام کرد نگین انگار منو از تو رویا اورد یه شهر بی روح شهری که توش هیچی پیدا نمیشه جایی که جز نفرت هیچی توش نیست دوروست 5...
-
مبارک
دوشنبه 5 آبانماه سال 1382 12:35
از همتون ممنونم و تشکر مخصوص برای یاسمین دوست عزیزم ققنوس کیان ..... واقعا ممنونم
-
من کیم
جمعه 2 آبانماه سال 1382 16:50
نمیدونم چرا بچه های وبلاگ اینقد غمگین شدن انگار همه با هم افسرده شدیم همه با هم دردو دل میکنیم مثل یک عالمه دوست من نمیدونم کی به خودم سلام کردم ولی انگار دارم دوباره متولد میشم همین تور هم هست ۴ ابان تولد منه درست ۲ روز دیگه امیدوارم تا اون زمان حالم بهتر شه به امید دیدار تک تک شما موفق باشید
-
قول دادم
پنجشنبه 1 آبانماه سال 1382 16:31
نمیدونم چمه بهم بگین من اون نگین قبلی نیستم همه چی داره دور سرم میچرخه بهم بگین چم شده دارم از خستگی میمیرم روحم خیلی خستست خیلی من کیم اصلا چرا زندم کاش یکی بود که منو میکشت اون وقت دیگه هیچی نمیشنیدم هیچی هیچی هیچی
-
من میرم
چهارشنبه 30 مهرماه سال 1382 20:01
میخوام برم میخوام برم جایی که هیچ پسری نباشه از نت متنفرم از پسر همین تور میرم تا دیگه هیچ پسریرو نبینم بای برای همیشه
-
بدرود
چهارشنبه 30 مهرماه سال 1382 16:39
بدرود دنیای ظالم امروز ترکت می کنم بدرود بدرود بدرود بدرود همه ی مردم چیزی نمانده که بگویید تا تصمیم را عوض کنم بدرود yelena
-
من روی یه نیمکت تنهام
چهارشنبه 30 مهرماه سال 1382 14:30
منو گذاشتو رفت اینقد گریه کردم که نفهمیدم کی صبح شد من تنها فقط با یه یادگاری روی نیمکت تنهایی نشسته بودم احساس کردم انقد گریه کردم که تمام غم هام تموم شده دیگه نه اشکی بود نه کسی که به اشکام نگاه کنه که باهام حرف بزنه همه چی رفت و حالا من با یه کولبار غم روی نیمکت نشستم همه چی تموم شد
-
من امدم که برم
دوشنبه 28 مهرماه سال 1382 18:45
میدونم نوشته هام اون قد خوندنی نیست ولی ازتون می خوام تا کمکم کنید تا دوباره خودمو پیدا کنم ازتون می خوام به من کمک کنید تا بفهمم کییم چرا اینجام قرار بود تو مهر دیگه نیام تو نت ولی نمیتونم منو تنها نذارید من می یام شما هم باید به من کمک کنید میدونم تو این دنیا هیچکی به هیچکی کمک نمیکنه ولی من به کمک شما نیاز دارم...
-
منو تنها بزارید
یکشنبه 27 مهرماه سال 1382 21:41
می خوام بگم نمیشه میخوام برم نمیشه میخوام بیام نمیشه میخوام عاشق شم نمیره میخوام زندگی کنم نمیشه میخوام بمیرم که این میشه و برای همیشه
-
یه چند تا جک
یکشنبه 27 مهرماه سال 1382 19:09
ترکه مسافر کشی میکرد ...یه جا یه زنه بهش میگه:آقا کریمخان میرید؟ ترکه می گه: اه ... معلومه.. اگه نمی رید که می ترکید ---------------------------------------------------------------------- یه ترکه دااشته می رفته نگو داشته بر می گشته!! ---------------------------------------------------------------------- یه یارو زنگ زد...
-
دوروست حدس زدی
شنبه 26 مهرماه سال 1382 16:27
سلام بله قبلا هم گفته بودیم ما دو نفریم ما ۲ تایی مینویسیم خیلا وقطه این جوریه فعلا بای
-
سلام
شنبه 26 مهرماه سال 1382 07:22
من نمیدونم چی بنویسم اخه تمام حرفهای من از عشق سر چشمه میگیره و اجازه نوشتنشونو ندارم خواهش می کنم کمکم کنید خواهش می کنم
-
بس کن دیگهههههههههههههههههههههههههههههه
دوشنبه 21 مهرماه سال 1382 13:05
سلام من نمیدونم چی بگم از مدرسه تعریف کنم یا از حال گیریها از مدرسه که حال نیست ولی امروز حسابی حالمونو گرفتن .......... می خواستیم از مدرسه بیام بیرون ولی گفتن اینجا بچه ها رو اوردن (+) شن نه (-) خوب ما هم دیگه باید بریم تو خط بچه (+) تا دیگه حالا ببینم چی میشه باید فکر کنم...... تا بعد
-
سلام
یکشنبه 20 مهرماه سال 1382 21:04
چی بگم جوونیم رفته صدام رفته دیگه
-
نگین
پنجشنبه 17 مهرماه سال 1382 21:39
من سعی کردم عشقو فرامو ش کنم به دوستمم قول دادم ولی نشد دوباره عشق امد سراقم و اندفعه خیلی جدیه امیدوارم پیشم بمونه
-
u fuck
چهارشنبه 16 مهرماه سال 1382 14:00
سلام امروز خیلی تو مدرسه حال کردیم خیلی کیف داد هر چی معلما میگفتن ما بر عکس میکردیم اخرشم حالمونو گرفتن ولی اونم حال داد خوب دیگه من برم خر بزنم فعلا
-
سلام
دوشنبه 14 مهرماه سال 1382 17:37
سلام من دوباره امدم
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 14 مهرماه سال 1382 15:29
دیگه وقتی برام نمونده که بتونم ایجا بیام و بنویسم! نه وقتش ... نه حالش نمی دونم ایجا رو چی کارش کنم حالا که فلا هفته ای یک بار آپدیت ش می کنم
-
helooo
یکشنبه 30 شهریورماه سال 1382 13:27
سلام من میخوام زندگی کنم مثل همه مثل عاشقهایی که پر میزنن من ببرید تئ رویا هر کی ادرس شهر رویارو میدونه بییاد با هم بریم
-
the life is a game ... & the game have no winner
شنبه 29 شهریورماه سال 1382 16:02
نمی خوام بگم از زندگی خسته شدم چون تو زندگیم زیبا یی های هم وجود داره اما اینو میگم که سسختی و دشواری های زندگی خیلی بیشتره همیشه دلم میخواست توی این زندگی سخت برنده باشم! اما حالا اینو میدونم که زندگی یه بازی .... و باری هیچ برنده ای نداره
-
من نمیخوام بنویسم
جمعه 28 شهریورماه سال 1382 17:44
من دیگه خسته شدم نمیخوام بنویسم من میخوام ۲ ماه دیگه تابستون باشه همین که گفتم یا تابستون میشه یا هیچی بی معرفتا یه کم نظر بدید من پوسیدم
-
من نمی خوام برم مدرسه
پنجشنبه 27 شهریورماه سال 1382 14:01
نه دوباره دارم میرم جهنم دوباره روزشماریها شروع شد منو از جهنم بکش بیرووووووووووووووووووووون....
-
سلام زندگی
سهشنبه 25 شهریورماه سال 1382 12:04
من خودمو پیدا کردم من دیگه جون دارم تازه معنی زندگی رو فهمیدم فهمیدم عشق معنا نداره دیگه همه چی تموم شد حالا من ازادم من خودمم من یه ادم عادی بدون عشق عشق هیچ معنی نداره من خودمم بدون عشق