-
منو تنها بذار
یکشنبه 23 شهریورماه سال 1382 15:09
اگه این میخواد برای من زندگی باشه منو تنها بذار بذار با حال خودم بمیرم این عشق از دست رفته پس معشوق هم از دست میره خداحافظ زندگی خداحافظ
-
کی دوست داره بمیره؟؟؟؟؟
شنبه 22 شهریورماه سال 1382 12:53
تو این دنیا کمتر کسی ارزوی زنده بودن داره من اگه عاشق باشم ارزوی زنده بودن دارم .... میدونی زندگی بدون عشق برام مرگه من میخوام عاشق بشم دوشت دارم دوباره جون بگیرم تو اوج فکرش بشینم تو چشاش نگاه کنم و زندگی رو از نو شروع کنم هر چند که دیگه هیچ کس واسه من اون نمیشه ولی حاظرم عاشق شم......
-
من خیلی تنهام
پنجشنبه 20 شهریورماه سال 1382 17:55
من دوست دارم بمیرم میدونی تنهای خیلی سخته من تو اوج عشق لتمه خوردم هالا هم خیلی تنهام از کسی که زندگی رو براش باختم لتمه خوردن خیلی سخته ..... دوست دارم دوباره تو اوج عشق نفس بکشم ..... من دوست دارم بمی رم
-
دلم گرفته...
چهارشنبه 19 شهریورماه سال 1382 12:42
من بد جو ری دلم گرفته میدونی چرا چون هیچ کسو ندارم که هم من اونو دوست داشته باشم و هم اون منو ..... من اینجا تنهای تنها موندم به امید روزی که دوباره دلم د راسمونا رها بشه...
-
خود کشی
سهشنبه 18 شهریورماه سال 1382 14:02
من پارسال عاشق یه پسر بودم اون اسمش کامبیز بود من می خواستم به خواطر اون خود کشی کنم یه شب تمام قرصایه خو نمونو ریختم تو شیشه و صبح که بیدار شدم میخواستم اونا رو بخو رم ولی مامانم نذاشت بعد کامبیزو صدا کرد خونه ما و بهش گفت دست از سر نگین بر دار و اون گفت من ولش کردم اون گیر داده و من ۳ روز خودمو تو اتاق حبص کردم...
-
من دوباره می نویسم.....
دوشنبه 17 شهریورماه سال 1382 21:29
نمیدونم چی بنویسم پس میرم بای بای
-
سلام این اولین نوشته است...
دوشنبه 17 شهریورماه سال 1382 14:04
من خیلی خوشحالم که الان دارم با دوستم مینویسم ...... میدونی من فکر می کنم من و تو میتونیم دوستای خوبی باشیم .... من نتونستم اون صو رتارو پیدا کنم که نوشتم خوشگل شه ولی اشکال نداره ..... یلنا عزیزم من خیلی وقت بود که دنبال دوستی مثل تو میگشتم و هالا پیداش کردم ..... امید وارم ما همیشه با هم بمونیم ..... دوست تو...
-
ما ۲ تا شدیم
یکشنبه 9 شهریورماه سال 1382 17:26
از این به بعد ما دو نفر شدیم المیرا هم با من مینویسه!!! امیدوارم وبلاگمون بهتر شه
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 8 شهریورماه سال 1382 17:24
مامان.... نمی خوام... بد... چرا؟؟ نمیرم... اما چیکارش میشه کرد؟ دیگه تابستونم داره تموم میشه !! اه اه اه امسال نهایی داریم
-
ISP برتر!!!
چهارشنبه 22 مردادماه سال 1382 20:53
ISPبرتر کی شد؟؟!!! خوب ملومه !!! اونی که سنگ شرکت مخابرات راو به سینه زد! بعله شرکت پارس آنلاین شد ISP برتر شما بگین مگه مثل پارس آنلاین شرکت های دیگه هم نبودن تازه پروکسی هم نداشتن!!!!
-
life is....
چهارشنبه 8 مردادماه سال 1382 17:58
a mystery_unfold it a journey_walk it painful_endure it beautiful_see it wonderful_enjoy it a candel_light it precious_dont waste it a gift_open it love_give it unlimited_go for it
-
غیر عادی
یکشنبه 15 تیرماه سال 1382 12:50
از وقتی ساعتم را دیدم که با زمان بقیه ساعتها فرق داشت فهمیدم که بچه ی غیر عادی ای هستم ... ار وقتی اسباب بازیهابم را دیدم سیاره ها و ستاره های توی آسمون اتاقم بود فهمیدم که بچهی غیر عادی هی هستم ... از وقتی لباسهایم را دیدم که شبیه لباس فضانوردها بود فهمیدم که بچه ی غیر عادی ای هستم ... از وقتی اسباب بازیهای توی وانم...
-
blue rose
شنبه 31 خردادماه سال 1382 20:08
I could send you a red rose to tell you of my love and respect for you I could send you a yellow rose to let you know what joy your friendship brings me I could send you a pink rose to thank you for being so kind to me I could send you a white rose to tell you just how much I like your simplicity and gentleness But...
-
بابا خسته شدم
چهارشنبه 21 خردادماه سال 1382 13:51
آخه اینم شده زندگی همش یا میرم تو اتاقم سر میزم پا هامو میندازم رو هم میگذارم رو میز مدل آریکایا کتاب مو میگیرم دستمو.....(تو اون موقه قفط یه سیگار کمه ) یا آهنگ گوش مدم(آوریل پینک امینم شکیرا ..... ) یا میشینم فیلم نگاه می کنم (امریکن پایی انیمالز ترافیک خیلی توپن!! ) حالا اصلا نمی تونم خوشحالی رو به خودم را بدم اون...
-
همسترم...
سهشنبه 20 خردادماه سال 1382 18:15
همسترم زایید ۷ تا حالا من باید براشون اسم انتخاب کنم اگه جایی رو می شناسین کمکم کنید خیال دارم پس فردا بکیشونو ببرم مدرسه معلمارو ..... به نظرتون این کارو بکنم یا نه؟؟؟
-
چه زود گذشت مگه نه؟؟؟؟
دوشنبه 19 خردادماه سال 1382 19:32
چه زود گذشت اون روزا ... اون روزا که تا سرمو می گذاشتم رو بالش خوابم می برد اما حالا باید ۱۹۹فکر خراب از مغزم عبور کنه تا خوابم ببره ... اون روزا که از هیچ چیز و هیچ کس نمی رنجیدم(فقد از این ناراحت می شدم که وقتی مامانم اینی می خواستن شب برن مهمونی منو می بردن خونه خاله البته بهم بد نمی گذشت میرفتم با پسر خاله تو حیاط...
-
آخ جووووووووووووون
یکشنبه 18 خردادماه سال 1382 12:12
۴روز دیگه امتحانام تموم می شه
-
ماجرای زر آبی
دوشنبه 12 خردادماه سال 1382 13:32
دو دلداده شانه به شانه ی یکدیگر کنار دریا، زیر نور ماه ایستاده بودند و هر یک زیر گوش دیگری سرود عشق را زمزمه می کرد...پسرک سرش را بالا آورد و به چشمان آبی رنگ دخترک نگاه کرد نگاهشان در هم گره خورده بود آنچنان که گویی تیرز ترین اسلحه ی دنیا هم نمی توانست آن ها را از هم جدا کند ... بعد همدیگر را در آغوش گرفتند آنچنان...
-
ای کاش
شنبه 10 خردادماه سال 1382 20:34
ای کاش نمی شناختمت.. ای کاش اسمت به کوشم نمی رسید.... ای کاش برای من نبودی... ای کاش هیچ گاه چشانت را با چشمانم به هم نمی دوختم که حالا شکافتنش برایم این قدر مشگل باشه .... ای کاش دستانت را مانند یک قفل به دستانم نمی بستم که حالا باز کردنش برایم این قدر مشگل باشه....ای کاش لبانت را مانند یک شبنم بر روی لبانم نمی...
-
پاییز
جمعه 9 خردادماه سال 1382 14:16
پاییز را بیشتر از هر فصلی دوست دارم .... فصل شاعرانه ای آدم همیشه آسمونو با دلش همساز می بینه ... هر وقت دلش خواست به آسمون نگاه می کنه و برای عشقش گریه می کنه...... بیشتر عشقا از تابستون سر چشمه می گیرن چون تو تابستو آدم باید یه جوری ،با یه کسی وقتشو بگذرونه ..... و تو پاییز هم اوج می رسه چون وقتی آدم به آسمون نگاه...
-
تاریک ترین لحظه ی شب هنگام طلوع آفتابه!!!
سهشنبه 30 اردیبهشتماه سال 1382 20:41
به زندگی نگاه کن بعد از هر شـکسـتی،پیروزی سـت به برگ ها نگاه کن بعد از هر خشکی ، روییدنی ســت به بیمارستان ها نگاه کن بعد از هر مرگی ، تولدی ست به گل ها گاه کن بعد از هر پژمردگی حیــــــــاتــی ســــــت به درختان نگاه کن بعد از هـر خـشکی سبزی و نشاطی ست به دفتر خاطراتت نگاه کن بعد از هر خاطره ی تلخی خاطره ی شیرینی ست...
-
آرزو
دوشنبه 29 اردیبهشتماه سال 1382 16:34
آرزو را دوست دارم زیرا همیشه تو را در آخرش می بینم . من کوشیدم و جاده ی آرزو ها را هر چه سریعتر طی کردم حتی زودتر از تقدیر ! اما حالا که به انتها رسیدم درختی را می بینم در وسط کویری بی آب و علف ، درختی که قرار بود تو را زیر آن بیابم. خودم را به زیر درخت می رسانم اما تو را نی بینم ! گلی را می بینم که قرار بود تقدیر آن...