غیر عادی

از وقتی ساعتم را دیدم که با زمان بقیه ساعتها فرق داشت فهمیدم که بچه ی غیر عادی ای هستم...ار وقتی اسباب بازیهابم را دیدم سیاره ها و ستاره های توی آسمون اتاقم بود فهمیدم که بچهی غیر عادی هی هستم...از وقتی لباسهایم را دیدم که شبیه لباس فضانوردها بود فهمیدم که بچه ی غیر عادی ای هستم ...از وقتی اسباب بازیهای توی وانم را دیدم که رادیو و تستر بود فهمیدم که بچه ی غیر عادی ای هستم...از وقتی علاقه ام را نسبت به همه چیر و همه کس دیدم فهمیدم که بچه ی غیر عادی ای هستم

از وقتی حرکت ابر ها را در چشمانم دیدم فهمیدم که نو جوان غیر عادی ای هستم...از وقتی غذایم را دیدم که هنوز سرلاک بود فهمیدم که نو جوان غیر عادی ای هستم...از وقتی تو آیینه رنگ نفرت و سیاهی را در چشمانم دیدم فهمیدم که نو جوانی غیر عادی ای هستم...از وقتی دوستانم را دیدم که همه ارواح سر گردان و آدم فضایی ها بودن فهمیدم که نو جوان غیر عادی ای هستم.........از وقتی کشته شدن کودکان بیگناه را در جلوی چشمانم دیدم و هیچ دلم نسوخت فهمیدم که دیگر انسانی عادی شده ام!

نظرات 5 + ارسال نظر
یاسمین جمعه 20 تیر‌ماه سال 1382 ساعت 02:29 ب.ظ http://lena.blogsky.com/

سلام ... وبلاگ قشنگی داری!!! به منم سر بزن

نرگس دوشنبه 23 تیر‌ماه سال 1382 ساعت 09:51 ب.ظ http://lady.blogsky.com

موفق باشی:)

افشین دوشنبه 23 تیر‌ماه سال 1382 ساعت 10:11 ب.ظ http://www.afshinlam.blogsky.com

سلام
عجب بالاخره من یک وب دیدیم که تا آخرشو خوندم
واقعا ارزش داره
مهم اینه که انگیزت برای تایید دیگران نیست و خالصه
خدا نگهدار

لیدا سه‌شنبه 31 تیر‌ماه سال 1382 ساعت 01:37 ب.ظ http://www.3tareh.com

سلام وبلاگ خوبی داری یه سری به ما بزن

مسعود سه‌شنبه 18 شهریور‌ماه سال 1382 ساعت 02:49 ب.ظ

تست

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد