منو گذاشتو رفت اینقد گریه کردم که نفهمیدم کی صبح شد من تنها فقط با یه یادگاری روی نیمکت تنهایی نشسته بودم
احساس کردم انقد گریه کردم که تمام غم هام تموم شده دیگه نه اشکی بود نه کسی
که به اشکام نگاه کنه که باهام حرف بزنه
همه چی رفت و حالا من با یه کولبار غم روی نیمکت نشستم
همه چی تموم شد
این ممکنه خودش یه شروع تازه باشه !!
در مورد نامه ی قبلیت هم بگم که : فکر نکنم هیچ کدوم از بچه های بلاگ اسکای هم دیگه را تنها بزارن (:
قرار فردا را بیا . حتما دوستای خوبی پیدا میکنی :
http://1st-gharar.blogsky.com
موفق باشی ...
:(